ما ملیون ها تن آدمیم
آماده سوختن
آماده ساختن کوره های مدرن
که با یک کبریت گرم
وبا میلیون ها آه جانسوز
خاموش نمی شوند
میلیون ها تُن
زباله خطرناک متعفن
با طبعی گرمتر و بلند تر
و قلبی تپنده تر از مرسدس بنز
بمب های ساعتی بدون شماته
که به انفجار نزدیک ترند
از ساعت به مچ دست!
دست سَر می رود از ساعت
و کبریت نمی کشم
به احترام قطب الدین شیرازی
حقوق شهروندی
و تنها بیمارستان سوختگی شهرم
تا میلیون ها تن زباله
باز به حیات کوچک من بریزد
وبعد از "مدونا"
بزرگترین دغدغه ی شاعری پست مدرن
باشد
کبریت را
به مزه ملی ایران باستان
غرض می دهم
تا قبل انفجار
زرتشت
بی خیال حقوق شهروندی
بدون در نظر گرفتن سرمایه ملی
و شاعری صبور
اشهدش را به این شعر بخوراند
و خود سوزی کند